جمهوری مدارا: آپارتاید (Apartheid) مفهومی است که در اسناد بینالمللی به جداسازی و تبعیض سیستماتیک نژادی دلالت دارد. در زمانهی حاضر، ادبیات رسمی در حوزه حقوق بینالملل، این مفهوم را تنها معطوف به نوعی از مسایل نژادی تعریف میکند و هنوز به شکل رسمی در قلمروهای مفهومی دیگر به کار نبرده است.
چنانکه کنوانسیون بینالمللی منع و مجازات نژادپرستی 1973، آپارتاید را اعمال غیرانسانیای دانسته است که بهمنظور استقرار و حفظ سلطه و هژمونی یک گروه نژادی علیه گروههای نژادی دیگر صورت میگیرد و به طور سیستماتیک آنها را تحت فشار قرار میدهند.
این تعریف، گسترهی مفهومی آپارتاید را تنها در تبعیض نژادی، محصور و محدود نموده و چیزی فراتر از آنرا بیان نمیکند.
با این حال، وضعیتی که نسبت به زنان در برخی کشورهای جهان، جریان دارد و مشابهتهای عمیقی که میان تبعیض سازمانیافتهِ نژادی و تبعیض ساختارمندِ جنسیتی، دیده میشوند، سخن از مفهوم جدیدی به نام "آپارتاید جنسیتی" را به میان آورده است.
آپارتاید جنسیتی از مدتی بدینسو در جهان ادبیات تولد یافته؛ اما هنوز در نزد مراجع رسمی و اسناد بینالمللی، به مثابه یک واقعه جرمی به رسمیت شناخته نشده است، تا با آن بهعنوان مصداقی از جنایت علیه بشریت، برخورد کیفری صورت بگیرد.
با اینکه هنوز مراجع رسمی آپارتاید جنسیتی را به رسمیت نشناختهاند، اما واقعیتهای عینی در شماری از کشورهای جهان، از جمله افغانستان، وضعیت را در پیوند به نقضِ سازمانیافتهی حقوق گروههای مختلف اجتماعی، فراتر از آپارتاید جنسیتی نشان میدهند. وضعیتی که میتوان از آن به عنوان "نسل دوم آپارتاید" تعبیر کرد؛ نسلی که نه بر مبنای رنگِ پوست و عوامل زیستشناختی، بل بر مبنای ویژگیهایِ قابل تغییرِ فرهنگی و اجتماعی، شکل گرفته است.
بنابراین، تبعیضهای سازمانیافتهای که بر اساس ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی ساخت یافته است، تنها با مفهوم آپارتاید جنسیتی قابل تبیین نیست، بل فراتر از آن، باید از "نسل دوم آپارتاید" سخن گفت؛ که در اینصورت، آپارتاید جنسیتی یکی از مصادیق بارز و آشکار آن به شمار میآید.
در اینکه نابرابریِ جنسیتی و تبعیض علیه زنان در برخی کشورهای جهان، از جمله افغانستان، نوعی از آپارتاید به مثابهی یک سیستم را نشان میدهد، شکی نیست؛ اما مشکلات تنها در این حوزه خلاصه نمیشود؛ زیرا ما با نقض سیستماتیک حقوق گروههای دیگر اجتماعی مانند اقلیتهای قومی، مذهبی و زبانی نیز روبرو هستیم.
حقوق این گروهها نیز بر اساس کاراکترهای فرهنگی و اجتماعی، به شکل سازمانیافته در لایههای مختلف تصمیمگیری و در سطح نهادها و ساختارها، نقض میشود.
بنابراین، از مشاهده و مطالعه مجموع این وضعیت، به این نتیجه میرسیم که نسل دیگری از آپارتاید در جهان مناسبتها و ساختارها تولد یافته است. نسلی که جهش ژنی آن، از ویژگیهای صرفا فیزیولوژیک در حوزه نژادی، به ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی در حوزههای جنسیت، قومیت، مذهب، زبان و... عبور کرده است.
جمهوری مدارا از این وضعیت، به عنوان "نسل دوم آپارتاید" تعبیر میکند و زیر همین عنوان صفحهای را گشوده است که در آن، به گونه اختصاصی و با استمداد از قلمهای متخصص و خبره، به مطالعه، بررسی و واکاوی آپارتاید جنسیتی، قومی، مذهبی، زبانی و... خواهد پرداخت. لذا این صفحه، از قلمهای متعهد به ارزشهای حقوق بشری، فراتر از مرزها و محدودیتهای اعتباری، انتظار دارد که برای یک دادخواهی مستند و عادلانه، مفهوم "نسل دوم آپارتاید" را در سپهر ادبیات جهانی، مورد پردازش قرار دهند تا شمهای از رنج و محنت گروههای اجتماعیِ تحت فشار، کاسته شود.