جمهوری مدارا: برخیها باور دارند که بحث از فساد طالبان یک امر لغو و بیهوده است، برای اینکه ذات و ماهیت طالبان با فساد آمیخته است. فساد عنصر حیاتی طالبان است. طالبان با فساد به وجود آمده، با قاچاق تریاک رشد کرده، با خون و خشونت به کمال رسیده و با غارت و رشوت به زندگی فردی و جمعی خویش تداوم میبخشند.
فسادِ بزرگتر از غصب قدرت ملی یک کشور شاید قابل تصور نباشد. تمام فسادها و ستمهای که طالبان، روز مره در حق مردم کشور انجام میدهند، برخاسته از آن فساد بنیادین است.
در قسمت قبلی گفته آمدیم که معدن گندهکوتل یکهاولنگ، یکی از ذخیرههای زیر زمینی استراتژیک و پربهای هزارهجات است. اکنون، طالبان این معدن پر ارزش را در معرض دستبُرد و غارت قرار داده با شتاب و عجلهی فراوان و به صورت شبانهروزی آن را تاراج و چپاول مینمایند.
در این بخش به لایههای دیگری از فساد و ظلم طالبان در حق مردم بامیان، میپردازیم که بسی وحشتناکتر از موارد پیشین است.
استخراج معادن و ضرورت خدمات اجتماعی
تأمین رضایت مردمانی که در کنار و جوار یک معدن زندگی میکنند، نخستین و مهمترین شرط استخراج یک معدن با اهمیت است. مردم محل باید از منفعت و فرصتی که به اثر استخراج معدن مهیا و ممکن میشود، برخوردار شوند. کار گرفتن از توان فزیکی و تخنیکی مردم محل، باید در اولویت برنامههای استخراج کنندگان باشد. همچونان برخوردار شدن مردم از ارایهی خدمات اجتماعی، حق قانونی، مشروع و مسلم شان است. معدنهای که در زمان جمهوریت ولو به نام منعقد شده است، در نظر گرفتن ارایهی خدمات اجتماعی از قبیل ساختن سرک پخته، مکتب، کلینیک و یا هر امر دیگری را که مردم به آن نیاز داشته باشند در اولویت و جزیی از مادههای مهم قراردادها بود و شمرده میشد.
متاسفانه در قرارداد معدن گندهکوتل، مبلغِ بسیار ناچیز و اندک (هشت میلیون افغانی) برای مردم محل تحت نام خدمات اجتماعی و محیط زیستی، در نظر گرفته شده و قرار بوده که با آن پول برای مردم محل خدمات عرضه شود. اما تا اکنون، حتی یک افغانی برای ایجاد سهولت در زندگی مردم مصرف نشده است. تصور مردم محل ایناست که طالبان و شرکت افغان درانی، تصمیم کار و ارایهی خدمات اجتماعی برای مردم را ندارند. طالبان و شرکت قراردادی آنها برای چور و غارت معدن گندهکوتل، رسما و عملا با مردم محل دشمنی و خصومت میورزند. تمام سعیشان بر این است که مردم هزارهی محل از رمز و راز این معدن به دور نگهداشته شوند. به همین دلیل مردم محل را به کار نمیگیرند و بابت اینکه حق مسلم آنها را در برابر چشمانشان تاراج میکنند، هیچ خمی به ابرو نمیآورند. گویا هزارههای یکهاولنگ و بامیان نامحرم به این خاک و این معدن استند، که نباید نگاههای فقرآلود شان به این نعمت بیافتند. حتی همان پول ناچیزی را که در کاغذ وعده دادهاند، نیز حاضر به اجرایی کردن آن نیستند. زیرا حیف و دریغ شان میآید که هزارهها کوچکترین بهره از این نعمت و فرصت ببرند.
این عمل، از عمق خصومت و نفرت طالبان از هزارهها، پرده بر میدارد. معدنی که از آن به صورت غیر قانونی، صدها میلیون دالر را در یک سال غارت کرده/میکنند، مردم محل را به دلیل اینکه هزاره و مغلوب و محکوم هستند، از حق مسلمشان محروم نمودهاند. اکنون سهم مردم از استخراج این معدن صِرف گرد و غبار و تحمل آلودگی محیط زیستی است و بس. از معدن تا ذخیرهگاه بزرگ که در تپهی قُرغان ساختهاند، همه روزه اضافهتر از صد موتر ترک عبور و مرور میکنند؛ آلودگی محیط زیستی، زندگی مردمان آن ساحات را بسیار به دشواری و سختی مواجه کرده است. همچنان هر روز زیادتر از یکصد موتر تیلری از ذخیرهگاه بزرگ تپهی قرغان بارگیری شده به طرف ایران و پاکستان حرکت مینمایند. این موترهای سنگینبار، سرکهای پخته را نیز تخریب و ویران نمودهاند.
غارت در بامیان، عمارت در قندهار
در قرارداد استخراج معدن گندهکوتل با حاجی نعمتالله قندهاری، نیز خدمات اجتماعی در نظر گرفته شده اما نه در بامیان بلکه در قندهار و ارزگان. آنگونه که در قرارداد نامهی طالبان با شرکت استخراج و پروسیس افغان درانی، دیده میشود، این شرکت متعهد شده که یکصدوچهل (140) کیلومتر سرک پخته و اساسی، تحت نام خدمات اجتماعی معدن گندهکوتل، بین قندهار و ارزگان، طی مدت پنج سال بسازد و به اصطلاح به دولت تحویل دهد. کار زیرساخت شاهراه بین قندهار و ارزگان، در بهار سال 1402 توسط شرکت افغان درانی آغاز شده بود. پخته کاری آن سرک، آهسته اما به صورت پیوسته دوام دارد. سرک بین قندهار و ارزگان، در طول بیستسال گذشته توسط طالبان با کارگذاری ماینهای کنار جاده به صورت اغلب تخریب شده بود. طالبان قسمتهای از این سرک را با تراکتور "قُلبه" کرده بودند. اکنون اما با غارت منابع طبیعی بامیان و به قمیت ظلم و جفای که در حق مردم هزاره میکنند، سرک قندهار - ارزگان را بازسازی مینمایند.
این رفتار طالبان یک ظلم آشکار در حق مردم محل و بامیان است. این برخورد طالبان ظلم آشکار، خلاف قانون، وجدان، اخلاق و انصاف است که بیشک طالبان هیچیک از آنها را ندارند.
تبعیض و آپارتاید مگر غیر از اینست؟ این رفتار صرف از یک حکومت قومگرا و متعصب ساخته است. ورنه با هیچ منطق و عقل سالمی سازگار نیست که زحمت و زیان را کسی متحمل گردد و منفعت و سود از بهر جبران خسارت آن، به کسی دیگری داده شود.
از مرکز ولسوالی یکهاولنگ تا رسیدن به معدن گنده کوتل 42 کیلومتر راه است. این سرک خامه و خاکه است. کاروان موترهای ترک، بیوقفه و دوامدار از این مسیر برای انتقال مواد معدن، در رفت و آمد هستند. گرد وغبار برخاسته از عبور و مرور موترها، محیط زیست را آلوده و کِشت و زراعت و زندگی مردم را به شدت آسیب زده است. انصاف و حکومتداری انسانی ایجاب میکند که؛ بدون هیچ شک و تردیدی پخته کردن این سرک در گام نخست و همزمان با آغاز کار معدن، روی دست میگرفتند. اما این انتظار از حکومت قومگرا و متعصب طالبان، پاک بیجا و بیمورد است. همه میدانند که حکومت طالبان، حکومت قومی است. همهی تلاش و تقلای طالبان متمرکز بر حمایت از یک قوم است.
فساد گسترده و غارت بیرویه در روند استخراج معدن گندهکوتل
مطابق به پلان کاری که شرکت افغان درانی به وزارت معدن طالبان ارایه کرده است و مورد تأیید و توافق هر دو طرف قرار گرفته و امضاء شده است، شرکت افغان درانی در سال اول، حق استخراج سی (30000) هزار تُن را داشته است. اما شرکت مذکور یکصدوبیست (120000) هزار تن مواد را از گندهکوتل، استخراج نموده است. این یک فساد آشکار و حتی تخلف از مواد مورد توافق خودشان میباشد. که با این حساب، شرکت افغان درانی سه برابر اضافهتر از پلان کاری و حق قانونی خود، غارت و استخراج نموده است. اما نه تنها مورد نکوهش یا پرسش قرار نگرفته، بلکه فساد و غارت ابعاد گسترده و تازهی پیدا کرده است.
شرکت مذکور در حقیقت یک روپوش است که سران غارتگر و دزد طالبان از آن استفاده مینمایند. دزدان اصلی که عبارت از سران قدرتمند طالبان باشند، در پشت این نقاب چهره پنهان نمودهاند. آنها، مردم را ابله و نادان فکر میکنند، باور دارند که مردم نمیفهمند و از دزدی شان سر در نمیآورند. نه؛ چنین نیست، مردم به خوبی همه چیز را میدانند و درک میکنند و حتا از جزییات پلان چور و تاراج طالبان آگاهی دارند. اما اینکه زور شان نمیرسد و کاری از دستشان بر نمیآید، امریست جدا که هرگز به معنای ندانستن و نفهمیدن نیست.
استخراج این رقم درشت طی یکسال از یک طرف نشان دهندهی فساد و تخلف است و از سوی دیگر واضح میسازد که مواد بهدست آمده از این معدن به چه اندازه بازار گرم و مشتری داشته است.
در این تخلف و دزدی، شرکت افغان درانی نقش برجسته و اول را به لحاظ عملیاتی کردن دزدی دارد، اما طراحان اصلی دزدی، ملابرادر و سایر سران طالبان هستند. بحث و جنجالهای که در روند استخراج غارتگرانهی گندهکوتل هر از چند گاهی پیش میآید، هرگز به معنای این نیست که شفافیت تأمین شود، یا از فساد جلوگیری به عمل آید. بلکه تمام ماجرا اینست که چگونه "عدالت دزدانه" و توازن در غارت بین تاراجگران و دزدان برقرار گردد.
دزد آنست که از دزد بدُزدد
تمام افرادی که از وزارت معدن طالبان و همچونان تمام کارکنان شرکت افغان درانی که به حیث کارگزار در این عملیهی غارتگرانه دخیلاند، به صراحت میدانند که نفس این استخراج قانونی نیست، بلکه یک عمل غارتی و تاراجگرایانه است. از طرف دیگر، آنها نیک میدانند که یک دزد، هرگز دزد دیگر را گفته نمیتواند که دزدی مکن. دزدی و غارت آنگاه که در یک جمع، تبدیل به رسم و سنت گردد و همچون محور رفتار نگریسته شود، هیچ کسی کسی دیگری را از دزدی منع و باز داشته نمیتواند.
در گندهکوتل؛ دزدی و تاراج به نُرم و رفتار عادی و همگانی تبدیل شده است. کارکنان وزارت معدن طالبان با همدستی عمله و خدمهی شرکت افغان درانی، به مقدار شصت (60000) هزار تُن را از آغاز کار تا هنوز دزدی کردهاند. این مقدار مواد اکنون گم است و باعث اندک جنجال بین دزدان عالیرتبه با دزدان زیر دست شده است. این دزدان در حقیقت از مواد مسروقهی دزدان مافوقشان، دزدی نمودهاند.
گوشههای از فساد، تبعیض و تعصب، چور و تاراج که در روند استخراج غارتگرانهی گندهکوتل، جریان دارد. مبتنی بر اسناد و مستند به مدارکِ در دست آمده آشکار و واضح نمودیم. این یک مورد (گندهکوتل) بیانگر عملکرد طالبان در تمام موارد و همهی معادن بوده میتواند. درست است که امروز از دست مردم کاری بر نمیآید، اما همهی رفتارهای آمیخته به تبعیض، فساد، غارت، قومگرایی و لجامگسیختگی طالبان را به خوبی درک میکنند و میفهمند. این تنها کاری است که از دست مردم در زمان حال و لحظهی اکنون بر میآید.
اما؛ «گردشِ گردون را مبرید از یاد».