شر رادیکال و ابتذال شر: عظمت شیطانی سرکوب زنان در افغانستان


 شر رادیکال و ابتذال شر: عظمت شیطانی سرکوب زنان در افغانستان

جمهوری مدارا: هانا آرنت در بررسی خود از شر رادیکال، به ویژه در ارتباط با هولوکاست، آن را پدیده‌ای توصیف می‌کند که با هیچ معیار انسانی قابل توجیه یا فهم نیست. به باور او، شر رادیکال نتیجه سیستمی است که نه‌تنها آزادی فردی را سرکوب می‌کند، بلکه انسان‌ها را از هویت، فردیت و توانایی کنش آزادانه تهی می‌سازد. این مفهوم را می‌توان در سرکوب سیستماتیک زنان در افغانستان مشاهده کرد، جایی که سیاست‌های افراطی نه‌تنها آزادی و حقوق زنان را محدود می‌کنند، بلکه آنان را به موجوداتی مطیع و بی‌قدرت تقلیل می‌دهند.

در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، زنان از اساسی‌ترین حقوق خود، مانند تحصیل، اشتغال و حضور در اجتماع، محروم شده‌اند. این سرکوب فراتر از یک تبعیض جنسیتی یا اعمال محدودیت‌های اجتماعی است؛ بلکه تلاشی آگاهانه برای از بین بردن استقلال، فردیت و خودمختاری زنان محسوب می‌شود. در واقع، همان‌گونه که آرنت در توصیف شر رادیکال اشاره می‌کند، این نوع ظلم، فراتر از منافع سیاسی یا اقتصادی، درصدد از میان بردن هرگونه امکان تفکر مستقل و کنشگری فردی است. در این نوع نظام، مردها به جای زنان فکر می­کنند و برای آنان تصمیم می­گیرند. این امر زمانی وحشتناک­تر می­شود که برای آن قرایت و روایت دینی نیز می­سازند. به قول سعدی بزرگ چراغ دین در دست شان است و دزدی می­کنند.

آرنت معتقد است که حکومت‌های توتالیتر، از طریق ترس و ایجاد وحشت، انسان‌ها را به توده‌هایی بی‌اراده بدل می‌سازند. در افغانستان، طالبان با وضع قوانینی سخت‌گیرانه، زنان را از هرگونه مشارکت در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی و حتی امور شخصی خود بازداشته‌اند. محرومیت زنان از هویت اجتماعی و اقتصادی نه‌تنها آنان را وابسته به ساختارهای مردسالار می‌کند، بلکه جامعه را از نیمی از ظرفیت فکری و خلاق آن محروم می‌سازد. این روند، مطابق تحلیل آرنت، نشان‌دهنده نابودی فضای عمومی و شکل‌گیری سیستمی است که در آن هیچ‌کس مسئول نیست و شر به شکلی ساختاری در جامعه نهادینه می‌شود.

علاوه بر مفهوم شر رادیکال، آرنت در تحلیل خود از محاکمه آدولف آیشمن، مفهوم «ابتذال شر» را نیز مطرح می‌کند. به اعتقاد او، شر لزوماً توسط افرادی با نیت‌های اهریمنی انجام نمی‌شود، بلکه می‌تواند نتیجه پیروی کورکورانه از دستورات و انفعال افراد در برابر یک آدرس سرکوبگر باشد. این مفهوم را می‌توان در وضعیت افغانستان مشاهده کرد، جایی که نه‌تنها سیاست‌گذاران بلکه بسیاری از مجریان قوانین سرکوبگر، ممکن است خود را صرفاً تابع اوامر امیر بدانند. آن‌ها، بدون درک عواقب اخلاقی اعمالشان، به سرکوب زنان ادامه می‌دهند و از مسئولیت فردی خود شانه خالی می‌کنند. در این نوع مواجهه، دیگران خود را مامور می­داند و با آنکه از بطلان و خطرهای آن آگاه اند، بر معذوریت خویش در پی توجیه خویش بر می­آیند. بسیاراند کسانی که می­دانند در برابر چشمان شان این شر رادیکال و این ظلم عظیم برعلیه زنان جریان دارد و هر روز قوی تر از گذشته می­شود، اما سکوت می­کنند و هردم در گسترش آن سهم بیش­تر می­گیرند.

یکی از ویژگی‌های شر رادیکال، همان‌گونه که آرنت توصیف می‌کند، این است که نمی‌توان آن را با منافع کوتاه‌مدت یا توجیهات عقلانی توضیح داد. در مورد سرکوب زنان در افغانستان، هیچ توجیهی، چه مذهبی، چه فرهنگی یا اقتصادی، قادر نیست این سطح از نقض حقوق انسانی را مشروع جلوه دهد. این سرکوب، تلاشی برای حذف زنان از تاریخ و حافظه اجتماعی است، اقدامی که نه‌تنها فردیت آنان را از بین می‌برد، بلکه بنیان‌های یک جامعه پویا و سالم را نیز متزلزل می‌کند.

آرنت از «خودانگیختگی» یا «خودجوشی» به‌عنوان سرچشمه آزادی یاد می‌کند. این ویژگی که به زنان امکان تفکر مستقل، کنش اجتماعی و مقاومت در برابر سرکوب را می‌دهد، در افغانستان با ابزارهای سرکوبگرانه از بین برده می‌شود. اما همان‌گونه که تاریخ نشان داده است، تلاش برای نابودی آزادی هرگز به‌طور کامل موفق نبوده است. زنان افغانستان، با وجود تمامی فشارها، همچنان برای حقوق خود مبارزه می‌کنند و نشان می‌دهند که حتی در شرایط سرکوب مطلق، مقاومت، آگاهی و امید زنده می‌ماند.

از این رو، سرکوب زنان در افغانستان نمونه‌ای بارز از شر رادیکال و ابتذال شر است که نه‌تنها آزادی و حقوق انسانی را انکار می‌کند، بلکه قصد دارد هرگونه امکانی برای تفکر، کنش و هویت فردی را از بین ببرد. در برابر چنین شری، تنها راه مقابله، حفظ آگاهی، ایجاد شبکه‌های مقاومت و مبارزه مستمر برای احیای آزادی و کرامت انسانی است.

مطالب مرتبط