جمهوری مدارا: ملاهیبتالله رهبر پردهنشین و غایب از نظر طالبان، یک دیکتاتور تمام عیار است. او همهی وصفها و ویژگیهای یک دیکتاتور را دارد. هیبتالله در طول سه سال گذشته. با صدور فرمانهای پیدرپی، اکثریت حقوق بدیهی-شهروندی و مدنی مردم افغانستان را از آنان سلب نموده است. حکومتی را که او رهبری میکند، آشکارا در تقابل و نبرد با مردم قرار دارد. امارت طالبان به رهبری هیبتالله، خود را موظف به هدایت مردم دانسته و میخواهند که با زورِ سر نیزه آنها را به بهشت ببرند. اما در عمل اکنون افغانستان را تبدیل به جهنم ساختهاند. رفتار نابخردانهی طالبان باعث شده است که در طول سه سال، بیشتر از سیزده میلیون انسان آواره و از کشور فرار کنند. این میزان بزرگ فرار، بیانگر هول و هیبتِ هیبتالله و امارت اوست. هیبتالله؛ چون "بَختَک" به جان مردم افغانستان افتاده و حتی راه نَفَس کشیدن را نیز از آنان گرفته است.
اما؛ آنگونه که از قرینهها پیداست، هیبتالله، خود نیز چندان خواب خوش در شب، و لحظههای آرام و شاد در روز ندارد. شاید او هر شب کابوس قطعه قطعه شدن خودش و دودِ هوا شدن امارتاش را به اثر خشم خدا و طغیان مردم گرسنه و غضبناک، در خواب میبیند. از این زاویه اگر به رفتارهای نابهنجار او در قالب صدور فرمانهای ظالمانهاش نگاه کنیم. این فرمانها تدابیر پیشگیرانه از تحقق و تعبیر شدن آن خوابهای آشفته و کابوسهای آزار دهندهست، که حتی یک لحظه هم ذهن هیبتالله را رها نمیکند.
در تازهترین مورد، هیبتالله فرمان داده که باز و بسته شدن دروازهی دیپوهای سلاح و مهمات نهادهای به اصطلاح امنیتی این گروه، بدون اجازه و حضور نمایندهی شخصی او صورت نگیرد. از تحلیل محتوا و رمزگشایی این فرمان، این نتیجه بهدست میآید، که هیبتالله یک زندگی "مُعذّب" و آمیخته با وحشت را سپری میکند. این فرمان خِفت و وحشت او را همزمان به نمایش گذاشته است. هیبتالله چون یک زمامدار فاقد مشروعیت است، لذا وزن و اعتباری زیادی در نزد اکثریت همقطاران خود ندارد. فقدان مشروعیت، تنها او را در نزد عام مردم افغانستان خوار و خفیف نکرده، بلکه یک بخش بزرگ از پیرواناش هم او را قبول ندارند. از این فرمان بهدست میآید که بحران بیاعتمادی به اوج خود رسیده است. گروپهای مختلف که تحت نام امارت طالبانی، بخاطر غارت و تاراج مردم افغانستان گردهم آمده بودند، توان تشکیل حکومت را نداشتند و ندارند. این فرمان بیانگر آنست که وجود نظام یک حرف بیبنیاد و بودنِ حکومت یک دروغ آشکار است. مبنای تشکیل حکومت ولو از سنخ دیکتاتوری آن، قانون است. طالبان، قانون اساسی ندارند و آن را قبول هم ندارند. نظم و نظام حکومتی بر قانون استوار است.
امارت طالبان در حقیقت یک اتحادیهای است که از گروپهای پراکندهی تبهکار و مافیایی تشکیل شده است. تنها چیزی که طالبان را دورهم جمع کرده، غصب و غارت است. در طول سه سال گذشته، تا که توانستند دارایی خصوصی و اموال عامه را به یغما بردند. طالبان به طور سیستماتیک و روشمند، هر چیزی را که در دست مردم دیدند، به زور ستاندند و با خود بردند و ربودند. آنها مالکیت خصوصی را از بین برده و حریم شخصی را درهم شکستند. نقص حریم خصوصی و لگدمال نمودن حقوق مردم را تبدیل به روش و رفتار به اصطلاح حکومتداری شان کردند. حقوق بشر را یک پدیدهی کفری و غربی تلقی کرده و نقص آن را بالاترین افتخار شان میدانند. اکنون که دارایی خصوصی و ثروت عمومی ته کشیده و به پایان رسیده است، پایههای این اتحادیهی مافیایی نیز به لرزه افتاده و به طرف فروپاشی میرود. به هر میزان که غارت -به دلیل نبودن چیزی در صحنه- فروکش کند، تاثیر مستقیم بالای دوام و بقای این سندیکایی مافیایی دارد. در نابودی و فروپاشی این اتحادیهی مافیایی هیچ تردیدی وجود ندارد.
هیبتالله از حریفهای داخلی خویش نگران است. او مدعیان قدرت را در داخل این اتحادیهی غارتی میشناسد و شاید هم از نیت و هدفهای آنان هم آگاهی داشته باشد. به همین دلیل میکوشد که به هر بهانهی دایره صلاحیت و قدرت حریفان خود را محدود بسازد. اما هیچ یک از این تلاشها مشکل را حل نخواهد نکرد. تاریخ و تجربه نشان دهندهی آن است که سرنوشت محتوم و ناگزیر گروپهای ایدئولوژیک تصفیه است. طالبان نیز مستثنی از این قاعده نیست. تصفیهی داخلی یک امر حتمی است. فرمانها از تصفیه جلوگیری کرده نمیتواند. دوشاه در یک اقلیم هرگز نمیگنجد، یکی توسط دیگری باید از میان برداشته شود. این بازی بازی سرنوشت است که نمیشود از آن فرار کرد. واضح است که بازندهی این بازی کسی است که زور و توان کمتری دارد. هیبتالله اما میکوشد که حریفان خود را تضعیف و در گام بعدی حذف کند. آنچه این روزها در کابل و قندهار میگذرد، رقابت نیست، مخالفت و مخاصمت است. موضعگیری از پرده و لفافه بیرون شده و به صورت عریان جریان دارد. خلع صلاحیت مسوولین نهادهای به اصطلاح امنیتی گروه طالبان توسط هیبتالله و منع آنها از توزیع سلاح و مهمات، اختلافات باندهای مافیایی گِردآمده بر خوان غارت را برآفتاب افکنده است.