طالبان و نقض وحشت‌ناک حقوق بشر


 طالبان و نقض وحشت‌ناک حقوق بشر

جمهوری مدارا: انسان‌ها محِق اند یا مُکلّف؟ شاید کُهن‌‌سال‌ترین سئوال بشر، همین پرسش باشد که آیا آنان موجودات فاقد حقوق و یک‌سره مکلف هستند یا در کنار تکلیف، حق و حقوقی نیز دارند؟ پاسخ و پیام ادیان آسمانی بر تکالیف تمرکز دارد. ادیان ابراهیمی، انسان‌ها را موجودات مکلف به ادای دستورهای خدا و پیامبر دانسته، کوه و انبوهی از تکالیف را بر دوش آنان بار کرده‌اند. از منظر دین، انسان‌ها در گام نخست و بالذات، مکلف‌ هستند. به همین لحاظ جغرافیای تکالیف بسیار وسیع و نامحدود و دایره‌ی حقوق اندک و محدود است. حقوق نسبت به تکالیف، جزو امور فرعی و ثانوی شناخته می‌شوند.

اما پاسخ انسان مدرن بدان پرسش دیرپای، پاک متفاوت از جواب‌های ادیان است. ختم قرون وسطی و آغاز عصر روشن‌گری - که نمی‌توان مبدأ دقیق و مشخصی را برای آن در نظر گرفت توأم با ظهور انسان مدرن بود. این انسان، افتان و خیزان به پیش آمد و بعد از فراز و فرودهای زیادی سرانجام موفق شد که در دهم دسامبر 1948 اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر را به تصویب برساند. ملل‌متحد به رغم کاستی‌های نهادی و کارکردی خود، مظهر وجدان جمعی انسان مدرن بود و می‌باشد. تصویب و صدور اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، توسط سازمان ملل‌متحد، در حقیقت همان پاسخ منطقی بشر به سئوال مکلف و محق بودن بشر است.  از منظر  این اعلامیه‌، بشر از هر نوع حقوقی که موجب تضییع حقوق دیگران نگردد، برخوردار است. چشم‌انداز و افق حقوق و امتیازات انسان‌ها از منظر اعلامیه‌ی حقوق‌بشر بسیار وسیع و فراخ‌دامن است. برخورداری از آن‌ها به هیچ‌چیزی مشروط و منوط نشده، مگر حرمت و احترام گذاشتن به حقوق دیگران.

ارزش‌های مندرج در اعلامیه‌ی حقوق‌بشر، (به استثنای دو تا سه ماده‌ی که برخی از کشورهای اسلامی آن‌ها را قبول ندارند) مورد تأیید و قبول اکثر نزدیک به اتفاق کشورها و ملت‌ها می‌باشد. در ظاهر و زبان، هیچ کشوری تا هنوز با آرمان و ارزش‌های حقوق بشری آن اعلامیه مخالفت نکرده است. در مقام عمل اما همواره از نقض برخی ماده‌های اعلامیه‌ی حقوق‌بشر گزارش شده است. اما به رغم آن، تا هنوز شاید در هیچ جایی از جهان، هیچ کشوری و هیچ حکومتی، تمام موارد و ماده‌های اعلامیه‌ی حقوق‌بشر را نقض و لگدمال نکرده باشد، به استثنای طالبان و رژیم امارتی آن‌ها.

طالبان و نقض تمام ماده‌های اعلامیه‌ی حقوق‌بشر

همان گونه که بعد از سرنگونی رژیم نازی‌ و هیتلر، در اروپا و به صورت خاص در آلمان، این پرسش مطرح شد که در زمان فعالیت کوره‌های آدم‌سوزی و نسل‌کشی یهودیان، «دیگران» کجا بودند؟ شاید همین پرسش وجدان غرب را تکان داد تا تدابیری را بسنجند که بار دیگر در آن‌جا، نه هیتلری ظهور کند و نه هم «هلوکاستی» به وقوع بپیوندد.

بدون تردید، روز و روزگاری، تمام بشر و همه‌ی انسان‌های روی زمین از خود خواهند پرسید که در زمان نقض گسترده‌ی حقوق‌بشر توسط طالبان و رژیم امارت، «دیگران» کجا بودند؟

طالبان در طول سه‌سال گذشته، به صورت سیستماتیک و دوام‌دار، در افغانستان، حقوق بشر را نقض و اعلامیه‌ی حقوق بشر را نادیده گرفته‌اند. طالبان اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر را ارزش‌های غربی می‌دانند. و به‌همین لحاظ آن را قبول ندارند.

نقض و نادیده گرفتن اعلامیه‌ی حقوق بشر به یک یا چند مورد، محدود نمی‌شود. بلکه تمامی 30 ماده‌ی اعلامیه‌ی حقوق بشر توسط طالبان زیرپا و لگدمال شده است. باری! ظریفی حکایت می‌کرد که یک تحقیق همه‌جانبه و بی‌طرفانه نشان می‌داد که از قانون اساسی دوره‌ی جمهوریت فقط «یک» ماده‌ی آن هیچ‌گاه نقض نشده و به صورت کامل رعایت گردیده بود که؛ «پای‌تخت افغانستان کابل است». گویا، به استثنای همین یک ماده، سایر ماده‌های آن کم یا بیش، یک یا چند بار از طرف حکومت، نهادها، زورداران، شهروندان، خارجی‌ها و داخلی‌ها نقض گردیده بود. طالبان اما؛ علاوه براین‌که قانون اساسی کشور را ملغا و منسوخ اعلام کردند، تمامی ماده‌های اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر را به حیث یک آرمان جمعی بشر، نیز نقض نمودند.

در اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر گفته شده که تمام آدمیان از آزادی، برابری، کرامت، حق تعیین سرنوشت، حق داشتن زندگی خوب، حق تأمین امنیت، حق تعلیم و تربیت، حق دست‌رسی به صحت، حق انتخاب شغل، حق سفر، حق تفریح، حق مالکیت، حق برخورداری از سرمایه و ثروت ملی، حق آزادی بیان، حق آزادی مذهبی و سایر حقوق که تذکر داده شده، به نحو یک‌سان برخوردار هستند. هیچ‌چیزی مانع از برخورداری از آن حقوق شده نمی‌تواند، نه جنسیت، نه تعلق به یک مذهب، نه تعلق به یک اتنیک خاص، و نه جغرافیا. اما طالبان تمامی آن حقوق و امتیازهای ذاتی و خدادادی آدمیان را در افغانستان از آن‌ها گرفته‌اند. انسان‌های که اکنون در افغانستان تحت رژیم امارت طالبان زندگی می‌کنند، از هیچ‌یک از حقوق و ارزش‌های که در اعلامیه‌ی حقوق بشر تذکر داده شده، برخوردار نیستند. این موضوع آن قدر واضح است که نیاز به ارایه مدرک و سند ندارد. فقط یک چشم باز و یک گوش شنوا لازم است. تا سلب تمامی حقوق انسان‌ها را در افغانستان توسط طالبان، ببینیم و بشنویم.

از سوی دیگر در اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، حکومت‌ها و دولت‌ها موظف دانسته شده‌اند، که برای شهروندان خویش، امنیت، رفاه، کار، نان، سرپناه، خدمات‌صحی، زمینه‌های آموزش و فراگیری علم را بدون تبعیض و تمایز گذاشتن و به نحو یک‌سان فراهم نمایند. طالبان اما؛ برعکس این موازین نه تنها آن سهولت‌ها و خدمات را فراهم نکرده و نمی‌کنند، بلکه تمامی زمینه‌های رفاهی، آموزشی و امنیتی را از بین برده‌اند. رفتار طالبان با مردم افغانستان، سخت تحقیرآمیز و تخریش کننده است. آنان تصور دارند که مردم، برده و اسیر آن‌ها هستند. مردم در بی‌پناهی مطلق قرار گرفته‌اند. انگار! نه خدا، صدای آن‌ها را می‌شنود و نه هم وجدان‌های بیدار و منصف در جهان.

 اما می‌رسد روزی که همه خواهند گفت که در زمان نقض گسترده‌ی حقوق بشری و عصر ظلمت طالبانی «ما» در کجا بودیم؟ ولی آن زمان خیلی دیر و نا به‌هنگام خواهد بود.

مطالب مرتبط