هزاره‌ها و نسل‌زدایی اقتصادی: نگاه گذرا بر باج‌ستانی طالبان از مردم برچی


 هزاره‌ها و نسل‌زدایی اقتصادی: نگاه گذرا بر باج‌ستانی طالبان از مردم برچی

جمهوری مدارا: حذف و نابودی هزاره‌ها، آرمان و استراتژی غیر قابل تغییر طالبان است. نفرت و خصومت آن‌ها نسبت به هزاره‌ها، ریشه در تاریخ آمیخته با ستمِ این سرزمین دارد. طالبان از عبدالرحمان و دیگر حاکمان مستبدِ گذشته گلایه‌مند هستند که چرا کار دشوار نسل‌زدایی و انقراض هزاره‌ها را به آن‌ها به میراث گذاشته اند؟ اکنون که زمام امور بار دیگر به دست آن‌ها رسیده و سپرده شده، با تمام توان تلاش دارند و تدبیر می‌سنجند که آن کار ناتمام را به فرجام و آن نیت شوم را به انجام برسانند. از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، کشورهای که دارای تنوع قومی اند، دو راه بیش‌تر وجود ندارد: کثرت‌گرایی و یک‌سان‌سازی. اگر گوناگونی قومی و هویت‌های متنوع پذیرفته شود، نتیجه‌ی آن شکل‌گیری یک نظام دموکراتیک کثرت‌گرا خواهد شد. اگر تنوع قومی انکار و کتمان گردد، ثمره‌ی چنین روی‌کردی یک‌سان سازی و به وجود یک نظام سرکوب‌گر و توتالیتر خواهد بود.

طالبان بدون تردید در پی یک‌سان سازی قومی است. آن‌ها به دنبال تحقق ایده و آرمان یک‌قوم، یک‌کشور، یک‌زبان‌، یک‌مذهب، یک‌گروه حاکم، یک‌رهبر (امیر) و یک‌رسانه هستند. یک‌سان سازی کار و عمل حکومت‌های توتالیتر است. توتالیتاریسم، "دیگر" ناپذیر است، هر هویتی، غیر از هویت مورد قبول و پسند حاکمان، دشمن دانسته می‌شود و دشمن باید نابود گردد. در رفتار و عمل طالبان تمام آن ویژگی‌ها و اوصاف بی‌کم و کاست دیده می‌شود. مردم می‌بینند که طالبان چگونه در پی محو و نابود کردن هویت‌های متکثر جامعه‌ی افغانی هستند و تلاش به خرج می‌دهند. اقوام غیر پشتون اگر در گذشته‌ها شک و تردید داشتند، اکنون به وضوح برای‌شان به اثبات رسیده است که طالبان جز سلطه‌ی قومی هیچ‌چیزی دیگری را در سر ندارند. کسانی که فریب شعار دینی و مذهبی طالبان را خورده بودند و به اصطلاح در صف جهاد پیوستند و در کنار آن‌ها قرار گرفتند، اکنون می‌بینند که عمل طالبان پشتون‌تبار که خود را صاحب اصلی قدرت و مالک ملک می‌پندارند، با آن شعارهای دروغین و ریاکارانه بسیار تفاوت دارد. آن‌ها درک کرده‌اند که خسران و زیان نموده‌اند، اما افسوس که دیر شده است.

طالبان هرچند تمام مردم افغانستان را به اسارت گرفته‌اند و آن‌ها را مجازات می‌کنند. اما میزان رفتار خصمانه‌ی آن‌ها نسبت به اقوام غیرپشتوزبان، دارای تفاوت و درجه‌بندی است. درست است که نسبت به همه با دید دشمن می‌بینند، اما همه را که به یک بارگی نابود کرده نمی‌توانند. به تدریج و به نوبت، باید یکی یکی دشمنان شان را از سر راه تحقق آرمان یک‌سان‌سازی بردارند. آن‌گونه که در عمل دیده می‌شود، هزاره‌ها در اولویت درجه‌ی نخست نابودسازی قرار گرفته‌اند.

طالبان باور دارند که آزار و اذیت هزاره‌ها صواب اخروی دارد و کشتن آن‌ها باعث کمایی کردن بهشت برای قاتل/قاتلان می‌گردد. طالبان در این دور، از راه‌کارهای نرم و سخت به صورت هم‌زمان کار می‌گیرند تا پروسه‌ی نابودی هزاره‌ها را زودتر به اتمام برسانند. منظور از راه‌کار سخت، تداوم کشتار و نسل‌کشی هزاره‌ها است، که در طول سه سال گذشته با انتحار و انفجار بارها آنان‌را به کام مرگ کشانده‌اند. حمله‌های مرگ‌باری که از قندوز تا قندهار و از مزار تا کابل و از دایکندی تا هرات، هزاره‌ها را هدف قرار دادند. طالبان مسئول مستقیم آن‌ها بودند، هستند و می‌باشند.

اما راه‌‌کار نرم که طالبان به منظور محو و حذف هزاره‌ها روی دست گرفته‌اند؛ عبارت از وارد کردن فشار اقتصادی بالای هزاره‌هاست. واقعیت آن‌ست که طالبان با شیوه‌های گوناگون، هزاره‌ها را به لحاظ اقتصادی و معیشتی در تنگنا قرار داده‌اند. عمل طالبان مصداق بارز و برجسته‌ی از نسل‌زدایی اقتصادی است.

دشت برچی در غرب کابل مرکز ثقل و سنگین جمعیت شهری و کابل‌نشین هزاره‌هاست. من (نویسنده) به حیث یک باشنده‌ی این شهر آن‌چه که در این روزها بالای برچی می‌گذرد را به صورت فهرست‌وار به منظور متقن و مدلل ساختن مدعای فوق، ارایه می‌نمایم. هدف از نسل‌زدایی اقتصادی، تنگ کردن عرصه‌ی زندگی برای مردم است. هر روز که از عمر حکومت استبدادی طالبان می‌گذرد، یک مشکل جدیدی برای مردم خلق می‌کنند. نسل‌زدایی اقتصادی، در واقعیت امر همان جنگ است، اما با ابزارهای بسیار پیچیده و گسترده‌ی اقتصادی.

در نسل‌زدایی اقتصادی هزاره‌های با انتحار و انفجار مواجه نیستند، با قحطی و گرسنگی رو به رو می‌باشند. بررسی تمام موارد یک مجال فراخ‌تر می‌طلبد که این نوشته گنجایش آن را ندارد. در این‌جا یک چند مورد محدود را یادآوری و بررسی می‌نمایم.‌

1) اخاذی و زورگیری که طالبان تحت نام مالیات و زکات انجام می‌دهند، هرچند در ظاهر گفته می‌شود که در تمام افغانستان است، ولی در واقع چنین نیست. پشتون‌ها به صورت اغلب، از پرداخت مالیه و عشر معاف‌اند. دلیل معافیت آنان سهم داشتن‌شان در جهاد طالبانی علیه آمریکا عنوان می‌شود. این رفتار قوم‌گرایانه‌ی طالبان موجب خشم و نارضایتی همکاران غیر پشتون‌شان نیز شده اما کاری از دست شان بر نمی‌آید.

بالاترین میزان فشار اقتصادی و باج‌گیری و اخاذی طالبان بالای هزاره‌هاست. تمام دکان‌داران، دست فروشان و غرفه‌داران اگر برفرض، مفاد و سودی به‌دست آورند، سر به مهر در آخر هر ماه آن‌را تحت نام مالیه به طالبان تحویل می‌دهند. هرچند در فقه شیعی چیزی به نام عشر وجود ندارد، ولی هزاره‌ها خلاف اعتقاد و باور شان مکلف به پرداخت عشر هستند. شیوه‌ی رفتاری طالبان در قسمت اخذ و دریافت مالیه و عشر به حدی زشت و خشن است که بدون اغراق می‌توان گفت که چنین رفتاری در تاریخ بشر سابقه نداشته و ندارد. طالبان به صورت دزدانه و ناگهانی دم درِ غرفه یا دکان مردم سبز می‌شوند و مالیه‌ی دل‌خواه شان‌را همان لحظه و فورا می‌خواهند. اگر در همان لحظه خواسته‌ی طالبان داده نشود، بدون هیچ مهلت و مدارایی دکان بسته و لاک و مُهر می‌گردد. در برخی موارد مالیه‌ی سال‌های گذشته نیز مطالبه می‌شود.

 به گونه‌ی مثال طالبان از یک شفاخانه‌ی شخصی در برچی ( که از ذکر نام آن خود داری می‌کنم) مبلغ ده میلیون افغانی مالیه خواسته بودند. حاجی رستم (مستعار) مالک آن شفاخانه بارها برای دادخواهی به اصطلاح به ادارات ذیربط مراجعه کرد، اما صدایش شنیده نشد. ناگزیر از خیر شفاخانه گذشت و از افغانستان خارج شد. از این قبیل موارد بسیار زیاد است که کسی جرئت نمی‌کند آن را رسانه‌ی کند. آن‌چه را که طالبان تحت نام مالیه از مردم می‌گیرند در حقیقت جزا دادن مردم است، نه مالیه. فشار اقتصادی بالای مردم به بهانه‌ی اخذ و وصول مالیه آن‌چنان سنگین و جدی است که نمی‌توان آن را بیان کرد. میزان فشار بی‌نهایت بلند است و کارد را به استخوان مردم رسانده و هیچ توان مالی به مردم باقی نگذاشته است.

2) دولت‌های دموکراتیک، در گام نخست تمام بسترها و فرصت‌های کاری و فعالیت اقتصادی را برای شهروندان‌شان فراهم می‌سازد، وانگهی طبق قانون، مالیه اخذ می‌نمایند. فلسفه‌ی گرفتن مالیه از مردم، در همه‌ی کشورهای آزاد و قانون‌مدار دنیا، ارایه خدمت برای شهروندان است. در قبال ذره ذره‌ی پول مالیه، دولت‌ها پاسخ‌گو و مسوول هستند. واضح است که کار و فعالیت اقتصادی بیش‌تر موجب به‌دست آمدن مالیه‌ی زیادتر می‌گردد. به همین دلیل نظام‌های دموکراتیک فراهم ساختن بستر فعالیت‌های تجاری و اقتصادی را مهم‌ترین اولویت خویش‌ می‌پندارند و در عمل نیز با جامعه‌ی خود هم‌دلی و همکاری صادقانه و جدی می‌نمایند تا کاروبار مردم رشد و رونق پیدا کند.

اما در نظام توتالیتر طالبان، داستان مالیه‌ستانی هم‌چون باقی کارهای شان، برعکس تمام دنیا است. طالبان چون نسبت به همه‌ی امور روز مره‌ی زندگی مردم و به‌ویژه در قسمت فعالیت تجاری و اقتصادی آدم‌ها دید قومی دارند و برخوردهای‌شان دوگانه و غیر انسانی است. به این معنا که طالبان با تمام توان خویش تلاش می‌نماید تا بازار را به‌گونه‌ای سبوتاژ نماید که تمام فعالیت‌های اقتصادی در انحصار یک قوم باشد. این عمل ناباب و ناروای طالبان در بازار، آن‌قدر محسوس و مشهود است که هیچ قابل کتمان و پنهان کردن نیست و شاید آن‌ها هم نخواهند که پنهان بماند. طالبان با یک وانفسای بی‌سابقه‌ حتی جوالی‌گیری در مندوی کابل و کراچی‌وانی در کنار سرک‌ها را نیز برای قوم خود می‌خواهند. طالبان سخت در صدد یک‌دست ساختن بازار و فعالیت‌های اقتصادی و تجاری استند. هرچند از گذشته‌ها نیز تجارت‌های پر درآمد و کلان به صورت اکثری در دست پشتون‌ها بودند، اما در کنار آن‌ها دیگران و هزاره‌ها نیز حق فعالیت اقتصادی و تجاری را داشتند بخصوص در بیست سال دوره جمهوریت. اکنون اما طالبان می‌خواهند که اقتصاد را نیز چون سیاست و حکومت در انحصار پشتون‌ها در بیاورند و از باقی اقوام بخواهند که نظاره‌گر و تماشاچی آن‌ها باشند و این، سخت نا انسانی و بی‌انصافی است.

در ماه‌ها و روزهای گذشته، طالبان در راستای یک‌دست سازی بازار، تمام دکان‌های صرافی را در برچی مسدود و دروازه‌های شان را مهر و موم کردند. در مارکیت میرزایی و در برچی سنتر، بالاتر از هفتاد دکان صرافی را بسته کردند. به همین ترتیب در دیگر نقاط غرب کابل نیز تمام صرافی‌ها و مراکز تبادله و حواله‌ی پول را به بهانه‌های واهی و بی بنیاد غیر فعال ساختند. طالبان حواله‌داری و صرافی را در آغاز تسلط شان، برای مردم بسیار سخت و دشوار کردند. تضمین جواز فعالیت را به صورت عامدانه و غیر منطقی، بی‌نهایت بلند بردند. عده‌ی زیادی که در دوره‌ی جمهوریت فعالیت حواله‌داری داشتند از کار بازماندند و دست برداشتند. آنان‌که تمام معیارهای خودساخته و خودخواسته‌ی طالبان را پوره کردند و هیچ عذر و بهانه‌ی را باقی نگذاشتند، اکنون به بهانه‌های جدید آن‌ها را از گردونه‌ی فعالیت خارج می‌سازند.

نمونه دیگر، برخی از تشبثات و صنایع کوچک است که مردم هزاره در شهر کابل ‌در کنار صنعت‌گران اقوام دیگر راه انداخته بودند. طالبان از چندین صنعت‌گر جدا از مالیه، پول‌های اضافی به بهانه‌های ساختن مدرسه و کمک به مجاهدین اخذ کرده اند. مثلاً یکی از موارد کسی به نام رضا ( مستعار) مالک یک کارخانه کوچک است که در بهار سال جاری یکی از فرماندهان طالبان او را مجبور ساخت تا مبلغ ۷۰۰۰۰ هفتاد هزار دالر آمریکایی به عنوان باج به او بدهد.

دنیا و نهادهای حقوق بشری، تنها متوجه و ناظر رفتار طالبان در قبال زنان و آموزش دختران بازمانده از مکتب و درس هستند و از آپارتاید جنسیتی سخن می‌زنند. واقعیت اما تلخ‌تر و فراتر از آن‌ست. طالبان نظام‌آپارتاید و تبعیض‌گرا را در تمام سطوح زندگی مردم افغانستان روی دست گرفته‌اند و در عمل تطبیق می‌کنند. مراجعه‌کنندگان به ادارات به اصطلاح دولتی، رفتار آپارتایدی را تا مغز استخوان خویش حس و لمس می‌نمایند. برتری خواهی قومی و "سرور" پنداری پشتون‌ها و تحقیر و توهین افراد متعلق و منسوب به سایر اقوام و بخصوص هزاره‌ها، اکنون تبدیل به یک رفتار عادی و روز مره شده است. از سر ناگزیری و مجبوری، از خیابان و کوچه شروع تا به اداره و مغازه، سروکار مردم از بام تا شام با طالبان است. در هر لحظه و در هر برخورد مردم با تبعیض و تعصب مواجه هستند. رفتار قوم‌گرایانه‌ی طالبان به گونه‌ی است که گویا این وطن تعلق به یک قوم دارد و دیگران در این جا، جای و حق ندارند و باید بروند.

3) در این روزها، همه روزه طالبان در برچی از خانه، کوچه و از سرِسرک و از هرجای که به گیر شان بیاید موتورسایکل‌های مردم را می‌گیرند و می‌ربایند. هر روز؛ دو تا سه لاری موتورسایکل را جمع‌آوری کرده انتقال می‌دهند. طالبان گفته‌اند که استفاده از موتورسایکل اجازه نیست. اما همه می‌بینند و می‌دانند که در دیگر نقاط شهر کابل موتورسایکل وجود دارد و مردم از آن استفاده می‌کنند و سوار می‌شوند. انگار! این قانون نانوشته فقط بخاطر هزاره‌ها از سوی طالبان روی دست گرفته شده که به بهای تحقیر جوانان و مردم آن را پیاده می‌کنند.

4) مواد غذایی که سازمان‌های خیریه‌ و نهادهای مربوط به ملل‌متحد توزیع می‌کنند. در اکثر موارد در مرکز و ولایت‌ها، جدول دریافت‌کنندگانِ کمک‌ها توسط طالبان ترتیب و تنظیم می‌شود. طالبان کسانی را شامل لیست‌شان می‌نمایند و مستحق می‌دانند که در قدم نخست باید پشتو زبان و در مرحله‌ی بعدی همکار و هم‌سو با آن‌ها باشند. هزاره‌ها، فاقد آن دو معیار طالبانی هستند و نمی‌توانند که از توزیع کمک‌ها بهره‌مند شوند. تصور طالبان این‌است که کمک‌ها برای عموم مردم افغانستان نه، بلکه برای اعضای این گروه، خانواده‌ی انتحاری‌ها و خویش‌وقوم آن‌ها اختصاص داده شده است. در طول سه سال گذشته، هزاره‌ها از کمک‌های که در کشور توزیع شده، کم‌ترین میزان کمک را دریافت کرده‌‌اند.

5) جالب است که در طول سه سال گذشته، حتی یک مورد، در داوطلبی پروژها‌ی انکشافی و خدماتی، شرکت‌های هزارگی برنده نشده است. با زدوبندهای مافیایی تمام پروژه‌ها به وابستگان و نزدیکان مقام‌های طالبان واگذار می‌شوند. گویا یک تحریم اقتصادی نانوشته  بالای هزاره‌ها وضع شده و در تمام سطوح زندگی تطبیق می‌گردد.

این موارد از باب مشت نمونه‌ی خروار و اندک از بسیار، به عنوان مصادیق این نسل‌زدایی اقتصادی گفته شد. اگر تمام رفتارهای تبعیض‌آمیز طالبان با مردم در مواجهه‌ی روزمره‌ی شان فهرست و ترتیب شود، از حیرت و وحشت موی بر تن آدمی "خارخار" می‌شود. میزان خشونت و رفتار و رویه‌ی غیر انسانی طالبان با مردم از حد تصور بسیار بلند است. چون ترس حاکم است، چون وحشت فراگیر است، چون خشونت عریان است، چون مردم اگر لب باز کنند نابود می‌شوند، موارد وحشت‌ناکی اتفاق می‌افتد که رسانه‌ی و برملا نمی‌شود. اما روزی که فضا و فرصت برای گفتن ناگفته‌های مردم فراهم شود، مردم جهان شاهد خواهد بود و خواهد شنید که چه‌ها! بر مردمان غیرپشتو زبان و به صورت خاص به هزاره‌ها گذشته است.

ظلم چیزی نیست جز ستاندن حق مسلم مردم به ناحق. طالبان، حق مرم و نان مردم را با زور از دست شان می‌گیرند تا آن‌ها وادار به فرار شوند. این نیت، بی‌نهایت شوم و غیرانسانی است. گفته‌اند که قدرت آه مظلومان، بیش‌تر از ظلم ظالمان است و «ملکی که در آن ظلم شود دیر نپاید».

مطالب مرتبط