زینب سلطانی: از هرات تا به دنیایی مهاجرت و ایستادگی در برابر طالبان برای رسیدن به رویاهای ورزشی


 زینب سلطانی: از هرات تا به دنیایی مهاجرت و ایستادگی در برابر طالبان برای رسیدن به رویاهای ورزشی

با تمام نیرو در پیش جالِ سفید ایستاده تا نگذارد تیم حریف با پرتاب توپ شکست را برای او و گروه‌اش رقم بزند. زمین هم سبز پوشیده تا میزبان قدم‌های او باشد؛ قدم‌هایی که برای صلح و آرامش برداشته می‌شود. فوتبال دنیا و چشم‌اندازی متفاوت برای او و هم‌رزمان‌اش دارد.

زینب سلطانی دختری از هرات زمین افغانستان، جسور و شجاع در پشت خواسته‌هایش ایستاده و کم‌و‌بیش چهار سال می‌شود به دنیایی پرهیجان و لذت‌بخش بازی فوتبال رو آورده است. او مدتی را به عنوان کاپیتان تیم فوتبال بانوان ولایت هرات  کار کرده و اکنون هم سمت دروازه‌بانی را در یکی از تیم‌های مهاجر دارد. روآوردن در دنیایی ورزش به خصوص فوتبال برای او آسان نبوده و همیشه با سد و مانع از سوی خانواده و جامعه‌ی زن‌ستیز،  مردسالار و سنتی افغانستان هم‌راه بوده است. ممانعت‌های چون دختر را چه غرض بر فوتبال و ورزش، فوتبال ورزشی نیست که دختران بازی کند و صد حرف مثل این در برابر زینب و رویاهای او ایستاده بود؛ اما زینب مثل سمت فعلی‌اش که مدافع تیم است، مدافع رویاها و اهداف‌اش نیز بوده و در برابر تمام رواج‌های پوچ و بی‌اساس خانواده، جامعه و کشور‌اش ایستاد شده و قامت خم نکرده است.

با روی کار آمدن طالبان و تغییر رژیم اما زندگی فوتبالسیتی زینب هم تغییر کرد و مثل میلیون‌ها دختر افغانستانی تحول عمیق و ژرف در زندگی زینب سایه انداخت. او در کنار محرومیت از آموزش و رفتن به مکتب، از کار و فعالیت در عرصه‌ی ورزش نیز محروم شد و این محرومیت‌ها سه سال او را عقب نگه داشت و از رسیدن به هدف‌های برنامه‌ریزی شده‌اش باز داشت. تهدید نامه‌هایی که از سوی طالبان برای مربی‌های زینب ارسال می‌شد، خالی از تاثیر در زندگی او و هم‌تیمی‌های‌اش نبوده، مدت‌های مدیدی باعث شکنجه‌ی روحی و روانی آن‌ها شده و زندگی را بر کام همه‌ی شان تلخ کرده بودند.

مهاجرت تنها راه رهایی از هم‌چون‌ سرنوشتی بود که بر او مقدر بود و روزنه‌ی در سکوی تاریکی زندگی‌اش. برای ادامه‌ی فعالیت ورزشی خود باید زادگاه خود را ترک می‌کرد و در جایی به نام پناهده‌ و مهاجر به سمت رویاهای‌اش قدم بر می‌داشت. زینبِ مدافع مجبور شد برای رسیدن به آرزوها و اهداف‌اش دست از زندگی در کنار خانواده و زاد‌گاه‌اش بکشد و رنج مهاجرت را برای این‌که بتواند باردیگر در زمین سبز فوتبال بازی کند به جان بخرد. او فوتبال را به‌ترین دارو و مرحم برای خودش می‌داند، بازی که می‌شود در غم‌ناک‌ترین لحظه‌ها با او شاد بود و به‌تر زندگی کرد، فوتبال برای او مانند پزشکی می‌ماند که عالی‌ترین نسخه‌های نشاط و شادزیستن را می‌تواند ارائه کند.

در یک مکان برای یک هدف و برای دست‌آورد مشترک با لباس‌های رنگ آسمانی می‌جنگد، برای صلح، برای آرامش و برای یک زندگی شاد و مثبت مبارزه می‌کند و به آینده‌ی سبز یقین دارد، به صلح باور دارد و باورمند است که روزی می‌تواند بزرگ‌ترین مقام‌ها را در سطح ملی و بین‌المللی به نام کشور و دختران شجاع افغانستان به دست بیاورد.

زینب با تمام تلاش‌ها و مقاومت‌هایی که کرده، به یک نماد الهام‌بخش برای بسیاری از دختران و زنان افغانستان تبدیل شده است. او نشان داده که حتی در سخت‌ترین شرایط و با وجود تمام موانع، می‌توان به رویاها و اهداف بزرگ دست یافت. داستان او نه تنها روایتگر عشق و علاقه به فوتبال است، بلکه بیانگر اراده‌ی قوی و شجاعتی است که می‌تواند تغییرات بزرگی را در جامعه ایجاد کند. زینب با هر گامی که در زمین فوتبال برمی‌دارد، پیامی از امید و مقاومت را به هم‌وطنانش می‌فرستد و آنان را به مبارزه برای حقوق و آزادی‌های‌شان تشویق می‌کند.

علاوه بر این، زینب در تلاش است تا نقش فعالی در حمایت و توسعه ورزش زنان در میان جامعه مهاجران افغانستانی ایفا کند. زینب با هر قدمی که برمی‌دارد، نه تنها مسیر خودش را روشن‌تر می‌کند، بلکه راهی نوین و الهام‌بخش برای دیگران نیز باز می‌کند. او با ایمان به قدرت ورزش و روحیه تیمی، به دیگران نشان می‌دهد که چگونه می‌توان از طریق ورزش برای صلح و عدالت مبارزه کرد و دنیایی بهتر ساخت. زینب روزی نامی درخشانی خواهد بود در دنیای زیبای ورزش.

مطالب مرتبط