جمهوری مدارا: عاشورای سال 1443 ه.ق (1400 ه. ش) با "شوک شکست" حکومت پیشین تجلیل شد. پس از سالها ترس عزاداران از حملهی تفنگداران طالب بر مجالس عزاداری، به یکباره آنها در نقش پاسبانان آن مجالس تبدیل شده بودند. سقوط دقیقاً در ایام محرم و قبل از عاشورا رخ داد. در آن زمان، اُنس چندانی میان مردم عزادار و پاسبانان تازه وارد وجود نداشت. نگاهها گرگ و میش بود؛ اما محرم به آرامی گذشت. طالبان در آن زمان بزرگترین پیروزی شان را جشن گرفته بودند و مشغول جمعآوری غنائم بودند. فرصت چندانی نداشتند تا در مورد عاشورا و محرم و محدودیتهای آن فکر کنند.
سال 1444 نیز در سایه تدابیر شدید امنیتی به آرامی گذشت. مردم تقریباً مثل سال قبل، از محرم تجلیل کردند و محدودیت چندانی احساس نمیشد. در سال 1445 اما وضعیت تغییر کرد. محدودیت مکانی وضع شد. مثلا در کابل گفته شد که به استثنای حوزه شش و حوزه 13، بقیه مناطق نمیتوانند در همه مساجد مراسم برگزار کنند. باید از میان چندین مسجد، در یکی دو تای شان، مراسم برگزار گردد.
افزون برآن، برافراشتن بیرقها بر فراز تیرکهای برق در سرکها، و به همین ترتیب بر فراز خانهها، دکانها و در و دیوار شهر ممنوع اعلام شد. راهپیمایی دستهها نیز محدود و در بسیاری از جاها ممنوع شد. برای اعمال این محدودیتها برخوردهای شدیدی صورت گرفت. بیرقها از فراز خانهها و دکانها با زور تفنگداران به زیر کشیده شد. تلاشهای علمای شیعه و طالبان خودی، برای رفع این محدودیتها بینتیجه ماند.
اینک چهارمین محرم است که در سایه حاکمیت طالبان تجلیل میشود. محدودیتها شدیدتر شده است و حرمت شکنیها بیشتر. گزارشهای فراوانی مبنی بر خشونت و حرمتشکنی و به زیرکشیدن بیرقها از کابل و ولایات مختلف کشور به گوش میرسد. اینبار نیز تلاشها برای رفع محدودیت بینتیجه بوده است. گرچه طالبان اعمال محدودیت بر مراسم محرم را با نگرانیهای امنیتی پیوند میزند؛ اما آیا واقعاً نگرانیهای امنیتی عامل اصلی اعمال این محدودیتها است؟ یا فراسوی آن انگیزههای سیاسی و ایدئولوژیک وجود دارد؟
البته بحث امنیت همچنان مهم است. صدای نفسهای تروریستانی که با عاشورا و حسین و شیعه و هزاره مشکل دارند، هنوز هم کم و بیش از پشت دیوارها به گوش میرسد؛ اما با وجود آن، اعمال محدودیت بر مراسم عاشورا به هیچ صورت دلیل یا علت امنیتی ندارد. برافراشتن بیرق بر فراز منازل مسکونی و یا دکان شخصی، با هیچ منطقی با بحث امنیت، نسبتی برقرار نمیکند. به همین ترتیب، برافراشتن دروازههای سیاهپوش در سرکها ربطی به امنیت ندارد.
افزون برآن، طالب مدعی است که بر کل کشور حاکمیت دارد. امنیت سراسری تأمین است و مجال تحرک را از دشمنان و مخالفانش گرفته است. ادعای تأمین امنیت سراسری و همزمان محدود کردن مراسم و مناسک مذهبی از ترس تهدیدات امنیتی یک تناقض آشکار است. در بیست سال گذشته با وجودی که هیچ وقت ادعای تأمین امنیت سراسری مطرح نمی شد؛ اما مراسم و مناسک مذهبی همچنان آزاد بود.
با توجه به نکات فوق، محدودیت مراسم عاشورا ریشه سیاسی-مذهبی دارد. طالبان با اصل عاشورا، فرهنگ عاشورا، پیام عاشورا و نمادهای عاشورایی مبارزه میکند. به بیان دیگر طالبان با عاشورا مشکل «عقیدتی-سیاسی دارد.
طالبان وقتی از منظر سیاسی به عاشورا نگاه میکند، از عاشورا میترسد؛ زیرا عاشورا اگر از عمق آوارهای انبوه خرافهگرایی عامیانه توان نفس کشیدن بیابد، آگاهی بخش است و به قول اقبال «ملتهای خوابیده را بیدار میکند». محرم اگر به دست روضه خوانان و مداحان حرفهای، در چهار دیواری صنعت اشکفشانی و اشکستانی محصور نگردد، پیام سیاسی دارد. استبداد ستیز است و با ظلم نمیسازد. «نه ظلم کن به کسی نه به زیر ظلم برو/ که این مرام حسین است و منطق دین است»
اصلی ترین مشکل طالبان با عاشورا اما به بعد مذهبی عاشورا و نوع نگاه شان به مذهب شیعه برمیگردد. از نظر بسیاری از حلقات افراطی طالب، شیعه کافر، یا مشرک است. برگزاری مراسم عاشورا نیز منکر یا بدعت است. دقیقاً به همین دلیل است که وزارت امر به معروف و نهی از منکر، در کانون عاشورا ستیزی قرار میگیرد و مامورینش در راستای ستردن و برداشتن بیرقها از در و دیوار شهر، از همه پیشگامتر اند.
آنچه محدودیت عاشورا را به یک نگرانی کلان و حتی به یک زنگ خطر جدی برای شیعیان تبدیل میکند نیز، همین بعد قضیه است؛ زیرا در حکومتهایی از نوع حکومت طالبان که تصور میشود فهم شان از دین فهم نهایی، حرف شان حرف خدا و حکومت شان حکومت اسلامی ناب است، کافران و بیدینان -در اینجا شیعیان متهم به کفر و بدعت و بیدینی- از حقوق برابر با مسلمانان برخوردار نیستند. اگر قانون احوال شخصیه شیعیان در محاکم کنار گذاشته شده است؛ اگر شیعه براساس تیوریهای شرعی طالبان حق رسیدن به مسند قضا را ندارد؛ اگر کودکان شیعه در مکاتب و مدارس، نمی توانند، آموزههای مذهب خود شان را بیاموزند؛ و اگر مردم شیعه به پرداختن عشر و زکات براساس فقه حنفی ملزم دانسته میشوند، علت العلل همه شان، برمی گردد به اینکه به زعم طالب، شیعه مسلمان نیست و اسلام فقط یک نسخه دارد که به دست طالبان است.
همه آنچه در بالا گفته شد، در قرنی و در عصری و در دنیایی به واقعیت تبدیل شده است که اصل پیروی آزادانه از دین و مذهب و آزادی و التزام هر فرد، یا هر جمع به عقیده خودش، به صورت تام و تمام حل شده است. هم در جهان اسلام و هم در جهان غرب. در عصری که ما زندگی میکنیم، نه تنها برای شهروندان بومی، بلکه برای مهاجران و جمعیت دیاسپورا نیز کوچکترین محدودیتی در رابطه با اصل پیروی از دین، یا مذهب شان وجود ندارد. امروز عاشورا در شرق و غرب عالم و در همه کشورهای غیر اسلامی به صورت آزادانه و بدون محدودیت و سانسور تجلیل میگردد. بنابراین، طالبان به هیچ صورت حق ندارد با استناد به مذهب و فقه و فهم خود بر مراسم و مناسک مذهبی شیعیان تکلیف شرعی تعیین کند. شیعیان در اصول و فروع تابع فقه، اجتهاد و شریعت مورد نظر مذهب خود شان هستند.
البته عاشورای زیر سایه حاکمیت امارت یک کارکرد مثبت هم دارد. آن کارکرد مثبت این است که عاشورای زیر سایه حاکمیت امارت، با دروازههای برافراشتهناشده اش، با بیرقهای واژگونشده و به زیر کشیدهشده اش، با تریبونهای بیرمقش و با کارناوالهای تعطیلشده اش، از اندیشه طالبانی به خوبی رمز گشایی میکند. نقاب از چهره حکومتی بر میاندازد که مدعی است در نظام ما «تعصب نشته». این یعنی بیدار کردن ملتی که هنوز در خواب و خمیازه است. این یعنی برجسته کردن این حقیقت که عاشورا هنوز هم میزان است. تفکیک کننده ارزشها و ضد ارزشها است. نقطه اوج تقابل عدالت و استبداد است.