جمهوری مدارا: با نگاه اجمالی به تاریخ پر افتوخیز بشر، درک میکنیم که بشر همواره و به صورت توأمان، از دو سنگر، علیه دو پدیدهی شوم مشغول مبارزه بیامان بوده است: «از سنگر علم، علیه جهل و از سنگر عدالت علیه تبعیض. جهل و تبعیض، دو دشمن دیرسال بشر است که رد پای هردو، در درازای تاریخ به چشم میخورد و اتفاقاً بهگونه معناداری، یکی دیگری را تقویت میکند.
«تبعیض» به این معناست که انسان به دلیل تعلق به نژاد، یا رنگ پوست، یا جنسیت، یا زبان، یا مذهب، یا دین، یا عقیدهی سیاسی، یا موقعیت اجتماعی و اقتصادیاش، درجه بندی شود و نتواند از حقوق برابر با انسانهای دیگر برخوردار گردد. هرگونه محرومسازی، یا ایجاد محدودیت، یا ترجیح دادن کسی بر کسی، در راستای استفاده از حقوق -در اینجا حق تحصیل و آموزش- اگر مبنایش، نژاد، یا رنگ پوست، یا جنسیت، یا مذهب، یا دین، یا عقیده سیاسی، یا موقعیت اجتماعی و اقتصادی بود؛ تبعیض است و تبعیض در دنیای امروز جرم پنداشته میشود.
دولتهای عضو سازمانمللمتحد به موجب منشور مللمتحد و کنوانسیونهای مختلف، از جمله کنوانسیون عدم تبعیض در آموزش و پرورش، موظف اند که: «کلیه مواد قانونی و دستورالعملهای اداری را که منجر به تبعیض در آموزش و پرورش میشوند لغو و کلیه روشهای اداری مربوطه را متوقف کنند». افرون برآن، باید همه کشورهای عضو، در نظام تعلیمی و تحصیلی خویش، قوانین، قواعد و هنجارهایی را وضع و تصویب کنند که تضمین کننده برابری انسانها باشد و به هیچ صورت، عواملی مانند رنگ، نژاد، عقیده، ثروت، جنسیت و امثال اینها فرصتهای برابر آموزشی و تحصیلی را تحت تأثیر قرار ندهد.
البته، اسناد بین المللی، بیشتر بر بعد حقوقی موضوع متمرکز است؛ اما واقعیت این است که بعد عملی قضیه نیز دارای اهمیت فراوان است. تبعیض جامعه را فلج میکند. از پیشرفت و توسعه باز میدارد. جامعهای که نصف نفوس خویش را از صحنههای آموزش و تحصیل و در نتیجه از صحنههای کار و سیاست و اقتصاد و اجتماع و فرهنگ حذف کند و در کنج خانهها محبوس نماید، خود را از امتیازات دنیای مدرن محروم میگرداند و هرگز به توسعه دست نمییابد.
شکی وجود ندارد که کل ماجراجوییها و بلندپروازیهای انسان در عصر مدرن، ره آورد و نتیجه مبارزه بشر در دو سنگر است. سنگر مبارزه علیه جهل و سنگر مبارزه علیه تبعیض. انسان مدرن کوشید، جهل و نادانی را از جامعه ریشهکن کند. مرد و زن تلاش کردند علم بیاموزند. تحول دنیای مدرن به هیچ صورت حاصل کوشش مردان نبوده است. زنان پابهپای مردان در حرکت بوده است. اگر انسان مدرن توانست به قول فرانسیس بیکن بند از بند طبیعت جدا کند تا به پرسشهای انسان پاسخ دهد و لاجرم به تسخیر انسان در آید، دلیلاش آن بود که در عرصه علمآموزی، از جنسیت فراتر رفتند و به اصالت و کرامت انسان تن دادند. به همین ترتیب، اگر انسان هزاره سوم فراتر از زمین به اعماق هستی سفر میکند و سینهی کیهان و کهشکان را میشکافد تا رازهای تازه و کشف ناشده آن را به دست آرد نیز دلیلش این است که انسان را در کانون توجه خویش قرار داده اند، نه جنسیت را.
بخش بزرگی از پیام پیامبران الهی نیز، حول محور «علم و عدالت» گردش میکند. وقتی به ترتیب نزول آیات قرآن نگاه میکنیم، میبینیم که این کتاب مقدس، با کلمه «اقرأ» آغاز میگردد و مقام قلم و آنچه که می نویسد، آنقدر عظمت دارد که "خدا" به آن "قسم" یاد میکند. «ن والقلم و ما یسطرون». با این حال، پرسش اساسی این است که چه کسی می تواند پیام پیامبران و از آن جمله پیام پیامبر اسلام و قرآن را از قلمرو انسانیت به حیطه جنسیت تنزل دهد؟ فکر میکنم جرأت بسیار میخواهد اگر کسی محروم ساختن زنان از تحصیل را به دوش اسلام بیاندازد و کانکور نرینه طالبانی را توجیه دینی کند.
البته این را نیز میدانیم که کشور ما از جهات مختلفی استثنا است: غرق در دو جهل مرگبار و مردافگن؛ یعنی جهل مقدس و جهل مرکب. دور افتاده از قافله تمدن بشری؛ گیر افتاده در کام جنگ و نفرت و خشونت. و سرانجام دست و گریبان با فقر و تبعیض و بیعدالتی. با وجود همهی این استثناها اما آنچه استثنای استثناست، برگزاری کانکور نرینه در قرن 21 است. از این حیث، ما تنها کشوری هستیم که در سطح جهان و در میان ملل کفر و مسلمان، هندو و یهودی، و گبر و ترسا و مسیحی، زنان را به مثابهی نصف جامعه، از جرگه انسانیت بیرون میراند و از اساسیترین حق انسانی شان محروم میکند.