جنبش روشنای؛ صدایی برای عدالت


 جنبش روشنای؛ صدایی برای عدالت

جمهوری مدارا: جنبش روشنایی در سال 1395 و در پی تغییر مسیر شاه‌راه انتقال برق از مسیر بامیان به سالنگ حرکت دادخواهانه‌ی خود را آغاز کرد. دومین راه‌پیمایی عمومی این جنبش در تاریخ 2 اسد 1395 در میدان دهمزنگ کابل، مورد تهاجم انتحاری قرار گرفت و تعداد زیادی شهید و زخمی شدند. در مورد این رستاخیز از منظرهای مختلف می‌شود سخن گفت، اما آن‌چه که بیش از همه مهم است، ماهیت عدالت‌خواهانه‌ی این جنبش است. برای روشن شدن این بحث لازم است که نگاهی به تاریخ گفتمان عدالت‌خواهی داشته باشیم.

اگرچه عدالت‌خواهی یکی از خواسته‌های ذاتی هر انسان و تمام جوامع بشری است. اما در میان مردم هزاره و در افغانستان، پیشینه‌ی عدالت خواهی به عنوان یک تفکر و اندیشه حد اقل به زمان فیض محمد کاتب بر می‌گردد. ایشان در مباحث مختلف از جمله در بحث مدینه فاضله، بحث عدالت را به‌عنوان قوام جامعه مطرح کرده است. پس از ایشان نیز شخصیت‌های دیگر این خط فکری را دنبال کرد. عبدالخالق هزاره، سید اسماعیل بلخی، ابراهیم گاو سوار، شهید اسماعیل مبلغ از پیش‌گامان گفتمان عدالت‌خواهی بودند.

اما شاه‌بیت این جریان شهید مزاری است که با مقاومت خود در غرب کابل، عدالت و مخصوصا عدالت اجتماعی را به‌عنوان یک گفتمان ارتقا داد. در فرمایشات ایشان دال محوری و پیرامونی آن به‌صورت کامل و روشن بیان شد. پس از شهادت ایشان این گفتمان تداوم پیدا کرد و حالت هژمونیک خود را حفظ نمود. در بیست سال حاکمیت جمهوری اسلامی، یکی از گفتمان‌های جدی و مطرح بود؛ منتها به دلیل برآروده شدن برخی از دال‌های پیرامونی آن، این گفتمان از نو صورت‌بندی و دال‌های جدید جای‌گزین دال‌های قبلی شده بود. می‌شود گفت که دال‌های چون شایسته‌سالاری، مشارکت عادلانه، توسعه‌ی متوازن، امنیت، توزیع برابر امکانات و فرصت‌ها دال‌های پیرامونی گفتمان عدالت‌خواهی در این برهه تاریخی بود.

دقیقا خاست‌گاه اصلی جنبش روشنایی نیز تبعیض سیستماتیک در بهره‌مندی از امکانات کشور و مخصوصا منابع قدرت ساز بود. چنانکه این گزاره «درد ما برق نیست، فرق است» یکی از شعارهای اصلی این جنبش بود. فعالین اصلی این جنبش نیز اساتید دانشگاه، دانشجویان، تحصیل‌یافتگان و فعالان اجتماعی بودند که صرفا بدنبال تحقق عدالت و رفع تبعیض و نابرابری از جامعه بودند. آنها غیر از عدالت چیزی دیگری مطالبه نداشتند. اگرچه توتاب خود اهمیت بالایی داشت، اما بالاتر از آن اصل اعمال تبعیض و برخورد سیاسی با پروژه‌های مهم چون پروژه توتاب بود. توتاپ مثالی بود برای انواع ستم‌ها و تبعیض‌های که از گذشته تاریخ به ارث رسیده بود و هر روز بیش از روز گذشته فربه‌تر و کشنده‌تر می‌شد.

لذا اقشار مختلف به میدان آمدند و فریاد عدالت و برابری سر دادند و بار دیگر عدالت را در تن مرده و کرخت شده‌ی افغانستان تزریق کردند. اما متأسفانه نه‌تنها به فریاد‌های آن‌ها توجه نشد، بلکه هزینه‌ی سنگین و غیر قابل جبران تحمیل شد و بار دیگر صورت پنهان و تاریک افغانستان آفتابی شد. روشن شد که در این کشور عدالت، برابری، تحمل، مدارا، گفت‌وگو و حق‌خواهی مدنی جای‌گاهی ندارد. هر کسی از هر طریقی که بتواند منافع خود را دنبال می‌کند ولو با کشتن انسان‌های عدالت‌خواه و دل‌سوز به مصالح و منافع علیای کشور.

از سوی دیگر، متأسفانه از ظرفیت خلق شده در این حرکت، از بدو شکل‌گیری و مخصوصا بعد از حادثه دهمزنگ درست استفاده نشد و حتی می‌شود گفت جنبش از مسیر اصلی خود منحرف شد و منازعات داخلی آن‌قدر برجسته شد که هدف اصلی را به‌حاشیه راند. نخبگان سیاسی و اجتماعی با انسجام و هماهنگی می‌توانستند بهترین استفاده و بهره را از قدرت مردمی ببرند، ولی نتوانستند و این فرصت را از دست دادند. نحوه‌ی تعامل‌شان با یک‌دیگر، با جامعه و با قدرت و حلقات بیرون، نشان داد که ما به بلوغ سیاسی لازم نرسیده‌ایم و از خرد سیاسی استراتژیک بهره‌مند نیستیم. جریان‌های رقیب اعم از حکومت و اقوام دیگر هم دقیقا از همین نقطه ضعف ما حداکثر بهره را بردند.

من نمی‌خواهم در اینجا ملامت و سلامت یا حق و باطل را مشخص کنم، بلکه به‌عنوان یک فرد ناظر بر رخ‌دادها و روندهای سیاسی و اجتماعی عرض می‌کنم که ظرفیت جنبش روشنایی هدر رفت و بهره‌‌ی درست از آن برده نشد و حتی در آخر خون شهدا و حرمت خانواده‌های ایشان نیز حفظ نگردید. وعده‌ی را که حکومت وقت به‌ازای تغییر لین داده بود، هم به‌خاطر تأخیر در روند کار و سقوط نظام عملی نشد. این همه ظرفیت و هزینه آخرش هیچ.

بنابراین، آن‌چه که در آینده لازم است به آن توجه شود، بهره‌بری هم‌دلانه و منسجم از گفتمان عدالت‌خواهی برای نجات مردم ما و کشور است. اتحاد، همدلی، چشم‌پوشی از منافع شخصی و قراردادن مصلحت و خرد جمعی به‌جای منافع شخصی و خرد فردی است. ما اگر خواسته‌های فردی را قربانی خواسته‌های جمعی نکنیم، ممکن است بار دیگر قربانی‌های فراوانی چون شهدای تبسم و روشنایی بدهیم و فریاد خود را به گوش جهانیان هم برسانیم، ولی تغییری در سرنوشت ما نخواهد آمد.

روح شهدای جنبش روشنایی شاد

مطالب مرتبط